مثل هر روز
همیشه با خودم هستی ، میان چشم و در سینه تو را هر لحظه می فهمم ، تو یک احساس زیبایی سلام جان جان مامانی نمی دونم از کجاشروع کنم. . . از شیطنت هات،از اتیش سوزوندن هات یا از دلبری هات. . . هر لحظه یه جا هستی،یا تو اشپزخونه یا دور مبل و یا میز . . . تو اشپزخونه که میای دیگه غیر قابل کنترل میشی یا میخوای از سر و کول سطل اشغال و ماشین لباس شویی بالا بری و یا شیشه گاز رو بگیری و بدون اینکه جایی رو نگه داری بایستی . . . چند روزی هم هست که فهمیدی جارو دستی رو میزارم زیر گاز اونوقت خیلی خنده دار میری جلوی گاز و سرت رو خم میکنی اون زیر و بعد با دستت سعی ...
نویسنده :
مامان جون
1:17